چته داداش چرا هل ميدي، دارم ميافتم پايين
ما مثلا آخه داداشيم، شما و من و بنيامين
شما يه چيزي بهش بگين، دارم ميافتم تو چاه
عجب غلطي کردم من، با شما افتادم تو راه
خدا، اينجا کجاست ديگه، چي شد کارم به اينجا کشيد
طنابو نکش بالا ديگه، شما داريد کجا ميريد
همه جام درد ميکنه، استخونام تير ميکشه
در چاهو ديگه نذاريد، چقدر طول ميکشه
ديگه کارم تمومه، ديگه کارم تمومه
استخونام تير ميکشه، همهجام درد مي کنه
نه اينطوري نميشه، وِل بدي کارت تمومه
بذار چشات عادت کنه، حتما يه راهي مونده
بايد حواسمو جمع کنم، چي شد کارم به اينجا کشيد
همهاش مال اون خوابه، ميگفت که بايد پريد
چي شد که اون خوابو ديدم، خواب من و آسمون
داشتم زندگيمو ميکردم ، من و پدر و مادرمون
نه اينطوري نميشه، شل کني کارت تمومه
بذار چشات عادت کنه، حتما يه راهي مونده
خواب من و پريدن؟ نبايد اون خوابو ميديدم
حتا توي خوابم هم نبايد که ميپريدم
حالا به جاي آسمون افتادم توي اين چاه
برادرام که رفتند، من موندم و چاه و ماه
نه اينطوري نميشه، ول بدي کارت تمومه
بذار چشات عادت کنه، حتما يه راهي مونده
صبر کن انگار يه خبريه، بنيامينه برگشته؟
نه، ميخوان آب بکشن، اين چاه که خشک خشکه
يا اين طنابو ميگيري، يا ديگه کارت تمومه
بايد برم اون بالا، هنوز پريدن مونده
نه اينطوري نميشه، ول بدي کارت تمومه
بذار چشات عادت کنه، حتما يه راهي مونده
بايد حواسمو جمع کنم، چي شد کارم به اينجا کشيد
همهاش مال اون خوابه، ميگفت که بايد پريد
ما مثلا آخه داداشيم، شما و من و بنيامين
شما يه چيزي بهش بگين، دارم ميافتم تو چاه
عجب غلطي کردم من، با شما افتادم تو راه
خدا، اينجا کجاست ديگه، چي شد کارم به اينجا کشيد
طنابو نکش بالا ديگه، شما داريد کجا ميريد
همه جام درد ميکنه، استخونام تير ميکشه
در چاهو ديگه نذاريد، چقدر طول ميکشه
ديگه کارم تمومه، ديگه کارم تمومه
استخونام تير ميکشه، همهجام درد مي کنه
نه اينطوري نميشه، وِل بدي کارت تمومه
بذار چشات عادت کنه، حتما يه راهي مونده
بايد حواسمو جمع کنم، چي شد کارم به اينجا کشيد
همهاش مال اون خوابه، ميگفت که بايد پريد
چي شد که اون خوابو ديدم، خواب من و آسمون
داشتم زندگيمو ميکردم ، من و پدر و مادرمون
نه اينطوري نميشه، شل کني کارت تمومه
بذار چشات عادت کنه، حتما يه راهي مونده
خواب من و پريدن؟ نبايد اون خوابو ميديدم
حتا توي خوابم هم نبايد که ميپريدم
حالا به جاي آسمون افتادم توي اين چاه
برادرام که رفتند، من موندم و چاه و ماه
نه اينطوري نميشه، ول بدي کارت تمومه
بذار چشات عادت کنه، حتما يه راهي مونده
صبر کن انگار يه خبريه، بنيامينه برگشته؟
نه، ميخوان آب بکشن، اين چاه که خشک خشکه
يا اين طنابو ميگيري، يا ديگه کارت تمومه
بايد برم اون بالا، هنوز پريدن مونده
نه اينطوري نميشه، ول بدي کارت تمومه
بذار چشات عادت کنه، حتما يه راهي مونده
بايد حواسمو جمع کنم، چي شد کارم به اينجا کشيد
همهاش مال اون خوابه، ميگفت که بايد پريد
۲ نظر:
معلومه دوباره نگاش نکردی چون با حذف و اضافه جند تا کلمه وزنش کامل کامل می شد منتظر ترانه های دیگه ای هستم ... فکر کنم این کاره ای .
سلام آقا ناصر.پیامت درباره یکی ازنوشته های سینمای مستند رو همین الان دیدم.با نظرت موافقم.مثالی که زده بودی خیلی به جا بود.جمله ای هست توی اون متن که خودم هم زیاد باهاش موافق نیستم وفکر می کنم جای بحث داره.این جمله:«بی شک از افتادن درخت بانگی برخاسته».فکر می کنم در چارچوب فلسفی چنین چیزی جای پرسش زیاد داره ونفی شدنی است.وبه خصوص قید «بی شک»کمی مساله سازه.ممنون وبه امید دیدار(محسن قادری
ارسال یک نظر